kurdistan HSE

سایت تخصصی ایمنی، بهداشت صنعتی و سیستم های مدیریتی

kurdistan HSE

سایت تخصصی ایمنی، بهداشت صنعتی و سیستم های مدیریتی

اسید اوریک و خطر قلبی‌ ـ عروقی



ارتباط میان نقرس با پرفشاری خون، دیابت، بیماری‌های کلیه و بیماری‌های قلبی ـ عروقی از اواخر قرن نوزدهم مشاهده شده است. پژوهشگران قلبی اینطور تصور می‌کردند که اسیداوریک ممکن است از علل پرفشاری خون و بیماری‌های کلیه باشد. در سال ۱۸۹۷ دکتر دیویس در گزارش خود به جامعه پزشکی آمریکا نوشت: «فشار بالای شریانی در نقرس تا حدی ناشی از اسیداوریک یا سایر مواد سمی در خون است که تون شریان‌ها(ی کلیه) را افزایش می‌دهند». از آنجا که داروهای کاهش دهنده اسیداوریک در دوران دکتر دیویس در دسترس نبودند، مطالعه‌ای وجود نداشت که نشان دهد اسید اوریک نقش علیتی در بروز این بیماری‌ها دارد...
ارتباط میان اسید اوریک و بیماری‌های قلبی ـ عروقی تا حد زیادی تا اواسط دهه
۱۹۵۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰ نادیده گرفته شده بود و در آن هنگام کشف گردید. از آن زمان تاکنون، برخی مطالعات اپیدمیولوژیک رابطه‌ای را میان سطح اسیداوریک سرم و طیف وسیعی از بیماری‌های قلبی ـ عروقی از جمله پرفشاری خون، نشانگان متابولیک، بیماری‌های شریان کرونر، بیماری‌های عروقی مغز، دمانس عروقی، پره‌اکلامپسی و بیماری‌های کلیه گزارش کرده‌اند. ارتباط میان اسیداوریک و بیماری‌های قلبی ـ عروقی نه تنها در هیپراوریسمی (که به صورت سطح اسیداوریک بالاتر از ۶mg/dL در زنان و بالاتر از mg/dL ۷ در مردان تعریف می‌شود) بلکه در سطح اسیداوریک در محدوده طبیعی تا بالا هم دیده می‌شود (بالاتر از mg/dL ۵/۵- ۲/۵).
اهمیت نسبی این بیماری‌ها همچنان مورد اختلاف نظر است. برخی متخصصان مانند گروه مطالعات قلب فرامینگهام اینطور ذکر کرده‌اند که اسیداوریک عامل خطرزای بیماری‌های قلبی ـ عروقی نیست و پزشکان باید در ارزیابی بیمار تنها بر عوامل خطرزای کلاسیک تکیه کنند. سطح اسیداوریک سرم توسط هیچ یک از انجمن‌های تخصصی اصلی به عنوان عامل خطرزای قلبی ـ عروقی در نظر گرفته نشده است.
این مقاله مروری مطالعات مربوط به اسید اوریک و ارتباط احتمالی آن را با پرفشاری خون، بیماری‌های کلیه و بیماری‌های قلبی ـ عروقی گرد‌آوری و خلاصه می‌کند. هرچند که چنین شواهدی راهگشا هستند، از درمان عمومی هیپراوریسمی بدون علامت برای کاهش خطر قلبی ـ عروقی حمایت نمی‌کنند. باوجود این به نظر می‌رسد شواهد کافی برای حمایت از انجام کارآزمایی‌های بالینی که مشخص کنند آیا کاهش سطح اسیداوریک فایده بالینی در پیشگیری یا درمان بیماری‌های قلبی ـ عروقی و بیماری‌های کلیه خواهد داشت یا نه، وجود دارد.
علت یا معلول
یک مشکل در تعیین اینکه اسیداوریک را باید به خودی خود یک عامل خطرزای قلبی ـ عروقی در نظر گرفت یا نه این است که افزایش سطح اسیداوریک اغلب با عوامل خطرزای ثابت شده قلبی ـ عروقی همراه است. برای مثال سطح اسیداوریک در بسیاری از گروه‌های در معرض خطر بالاتر قلبی ـ عروقی مانند زنان پس از سن یائسگی، سیاه‌پوستان و افراد مبتلا به پرفشاری خون، نشانگان متابولیک یا بیماری‌های کلیوی بالاتر است. افزایش خطر بیماری‌های قلبی ـ عروقی که در ساکنین کشورهای غربی، مهاجرین به کشورهای غربی و افراد مهاجر از جوامع روستایی به جوامع شهری مشاهده می‌شود نیز با افزایش سطح اسیداوریک همراهی دارد. علاوه بر این، افزایش شدید در موارد پرفشاری خون، چاقی، دیابت و بیماری‌های کلیه در ایالات متحده طی
۱۰۰ سال اخیر نیز با افزایش پیشرونده در سطح اوریک سرم همراه بوده است. میانگین سطح اسیداوریک در مردان به تدریج از mg/dL ۵/۳ در دهه ۱۹۲۰ به mg/dL ۵/۶-۶ در دهه ۱۹۷۰ افزایش یافته است. زنان سطح اسیداوریک پایین‌تری دارند تا مردان (به میزان mg/dL ۱-۵/۰) که شاید به دلیل اثر اوریکوزوریک استروژن‌ها باشد.
برای بررسی نقش اسیداوریک در بیماری‌ها، اپیدمیولوژیست‌ها اغلب از تحلیل‌های چند متغیره برای ارزیابی این موضوع استفاده کرده‌اند که آیا افزایش سطح اسیداوریک یک عامل خطرزای مستقل قلبی ـ عروقی است یا خیر. با استفاده از این رویکرد، برخی مطالعات پیشنهاد کرده‌اند که اسیداوریک مستقل از سایر عوامل خطرزای اثبات شده در ایجاد بیماری‌های قلبی ـ عروقی به ویژه پرفشاری خون نیست. بنابراین برخی گروه‌های تخصصی اینطور ذکر کرده‌اند که مطالعاتی که نشان می‌دهند اسیداوریک عامل خطرزای مستقل است به حد کافی از نظر سایر عوامل خطر شناخته شده کنترل نشده‌اند. علاوه بر این، در صورتی که اسیداوریک یک عامل خطرزا بود، باید مکانیسمی که با آن اسیداوریک می‌توانست موجب بیماری‌های قلبی ـ عروقی گردد مشخص می‌شد. سایرین اینطور ذکر کرده‌اند که یکی از کارکردهای اصلی اسیداوریک، نقش آن به عنوان یک آنتی‌اکسیدان است که به هر حال می‌تواند آن را برای افراد مبتلا به بیماری‌های قلبی ـ عروقی مفید سازد. نهایتا، افزایش سطح اسیداوریک در بیماران مبتلا به بیماری‌های قلبی ـ عروقی می‌تواند نتیجه حضور عوامل رایجی مانند کاهش تصفیه گلومرولی، هیپرانسولینمی، تنگی عروق کلیه یا استفاده از دیورتیک‌ها (که همگی دفع خالص کلیوی اسیداوریک را کاهش می‌دهند) یا مصرف الکل، ایسکمی بافتی یا استرس اکسیداتیو باشد (که ممکن است تولید اسیداوریک را افزایش دهند).
بحث مشابهی در زمینه ارتباط افزایش سطح اسیداوریک با بیماری‌های مزمن کلیه رخ داده است. پیش از در دسترس قرار گرفتن داروهایی که سطح اسیداوریک را کاهش می‌دهند، بیش از
۵۰ بیماران مبتلا به نقرس درجاتی ازنارسایی کلیه و نزدیک به ۱۰۰ آنها در اتوپسی بیماری کلیه داشتند. ضایعات کلیوی در بیماران مبتلا به نقرس با آرتریولواسکلروز پیشرفته، گلومرولواسکلروز و فیبروز میان‌بافتی (interstitial) اغلب همراه با وجود کریستال‌های اورات در مدولای خارجی مشخص می‌شود. وجود این رسوبات اورات موجب اطلاق نام «نفروپاتی نقرسی» به این بیماری می‌شود. با این حال، این فرضیه که آسیب کلیه در اثر رسوب کریستال‌های اورات ایجاد می‌شود به نظر مخدوش یا ناکامل به نظر می‌رسد، به ویژه با توجه به این موضوع که رسوب کریستال‌ها موضعی است و بدین ترتیب بعید است که ماهیت منتشر بیماری را توجیه کند و اینکه کریستال‌ها را در کلیه‌های طبیعی نیز می‌توان در غیاب التهاب یافت. علاوه بر این، شاخص‌ترین یافته که آرتریولواسکلروز پیشرفته و گلومرولواسکلروز است از یافته‌های مشاهده شده در پرفشاری خون طول کشیده یا گلومرولواسکلروز مرتبط با سن، غیرقابل افتراق است و ممکن است این واقعیت را منعکس کند که اغلب بیماران مبتلا به نقرس دچار پرفشاری خون و سالمند هستند. نهایتا طی ۳۰ سال گذشته یک باور گسترده وجود داشته است که اسیداوریک بعید است که عامل خطرزای بیماری‌های کلیه باشد.
اسیداوریک و بیماری‌های قلبی ـ عروقی، نگاهی دوباره
وقایع متعددی منجر به بررسی مستمر و مجدد نقش اسیداوریک در بیماری‌های قلبی ـ عروقی شده‌اند. برخی مطالعات که از نظر عوامل خطرزای متعدد کنترل شده‌اند نشان می‌دهند که اسیداوریک ممکن است یک عامل خطرزای مستقل هم برای بیماری‌های قلبی ـ عروقی و هم برای بیماری‌های کلیه باشد. مطالعات دیگر متذکر شده‌اند که افزایش سطح اسیداوریک، ایجاد پرفشاری خون، چاقی، بیماری‌های کلیه و دیابت را پیش‌بینی می‌کند. مطالعات در برگیرنده مدل‌های جانوری و کشت‌های سلولی مکانیسم‌هایی را مشخص کرده‌اند که از طریق آنها اسیداوریک ممکن است موجب ایجاد بیماری‌های قلبی ـ عروقی و کلیوی شود و گزارش‌هایی وجود دارد که فواید قلبی ـ عروقی و کلیوی حاصل از کاهش سطح اسیداوریک را در کارآزمایی‌های بالینی اولیه و جدید نشان می‌دهد. آیا ما باید این فرض را قبول کنیم که یک عاملی «علیتی» باید مستقل از سایر عوامل خطرزا باشد؟ در عمل این فرض با گزارش‌هایی به چالش‌ کشیده شده است که بیان می‌دارند افزایش سطح اسیداوریک باید هم عامل مستقیم و هم عامل غیرمستقیم ایجاد بیماری‌های کلیوی و قلبی ـ عروقی باشد. برای مثال یو (Yu) و همکارانش گزارش کردند که بیماری کلیه در
۴۰ بیماران مبتلا به نقرس ایجاد شد اما این بحث را مطرح کردند که اسیداوریک احتمالا عامل ایجاد بیماری نیست چرا که پرفشاری خون (عامل بسیار محتمل‌تر ایجاد بیماری کلیه) نیز در اغلب این بیماران ایجاد شد. مطالعه قلب فرامینگهام گزارش کرد که اسید اوریک عامل خطرزای علیتی برای حوادث قلبی ـ عروقی نیست چرا که اسیداوریک مستقل از پرفشاری خون نبود. باوجود این، اگر اسیداوریک موجب پرفشاری خون شود و پرفشاری خون نیز بیماری‌های کلیوی و قلبی را ایجاد کند، در آن صورت اسید اوریک ممکن است در صورتی که به عنوان عامل خطرزای بیماری‌های کلیوی یا قلبی ارزیابی شود، مستقل از پرفشاری خون نباشد.
پرفشاری خون هیپراوریسمیک
شواهد تجربی و بالینی جدید از این احتمال حمایت می‌کنند که افزایش سطح اسید اوریک ممکن است منجر به پرفشاری خون شود (جدول
۲). مطالعات متعدد گزارش کرده‌اند که هیپراوریسمی افزایش خطر نسبی ایجاد پرفشاری خون را طی ۵ سال مستقل از سایر عوامل خطرزای مستقل به همراه دارد. مطالعات در مورد سطح اسید اوریک و ایجاد پرفشاری خون عموما همخوان، متمادی و دارای قدرت مشابه بوده‌اند. هیپراوریسمی همچنین در بزرگسالان مبتلا به مرحله پیش از پرفشاری خون شایع است، به ویژه هنگامی که میکروآلبومینوری وجود داشته باشد. این یافته که هیپراوریسمی پیش از ایجاد پرفشاری خون رخ می‌دهد، نشان می‌دهد که به خودی خود نتیجه پرفشاری خون نیست. تنها یک مطالعه نشان داد که اسیداوریک ایجاد پرفشاری خون را پیش‌بینی نمی‌کند. این مطالعه نمونه‌هایی را در برمی‌گرفت که در آنها پرفشاری خون پس از سن ۶۰ سالگی ایجاد شده بود.
هیپراوریسمی همچنین در پرفشاری خون اولیه شایع‌تر است تا پرفشاری خون ثانویه (حداقل در نوجوانان). در یک مطالعه افزایش سطح اسیداوریک (بیش از mg/dL
۵/۵) در نزدیک به ۹۰ از نوجوانان مبتلا به پرفشاری خون اولیه (essential)مشاهده شد، در حالی که سطح اسید اوریک به وضوح در گروه شاهد و نوجوانان متبلا به پرفشاری خون ناشی از روپوش سفید یا پرفشاری خون ثانویه کمتر بود. این یافته که سطح اسید اوریک در پرفشاری خون ثانویه افزایش نیافته بود نیز این احتمال را کاهش می‌دهد که هیپراوریسمی ناشی از پرفشاری خون باشد.
جالب توجه است که ارتباط میان سطح اسیداوریک و پرفشاری خون در افراد مبتلا به پرفشاری خون ثابت شده متغیر است. در برخی مطالعات هیپراوریسمی در
۶۰-۴۰ از افراد مبتلا به پرفشاری خون درمان شده وجود دارد در حالی که مطالعات دیگر شیوع کمتری را گزارش کردند. قسمتی از این تغییرپذیری ممکن است ناشی از ورود بیماران مبتلا به پرفشاری خون ثانویه در گزارش‌های مختلف باشد. علاوه بر این قدرت ارتباط میان سطح اسیداوریک و پرفشاری خون با افزایش سن بیمار و مدت ابتلا به پرفشاری خون کاهش می‌یابد که نشان می‌دهد اسیداوریک ممکن است در افراد جوان‌تر مبتلا به پرفشاری خون جدید اهمیت بیشتری داشته باشد.
ایجاد یک مدل از هیپراوریسمی خفیف در حیوانات اولین شواهد مستقیم را فراهم کرد که نشان می‌دادند افزایش اسیداوریک ممکن است منجر به افزایش فشارخون شود. در این خصوص، قابل توجه است که انسان‌ها و میمون‌ها سطح اسیداوریک بالاتری دارند تا سایر پستانداران چرا که آنها فاقد آنزیم کبدی اوریکاز هستند که اسیداوریک را به آلانتویین تجزیه می‌کند. برای هیپراوریسمیک کردن موش‌ها (که برای استفاده از آنها به عنوان یک مدل جانوری ضروری است)، تنها از یک مهارکننده اوریکاز استفاده شد. در این مدل هفته‌ها پس از افزایش سطح اسیداوریک، پرفشاری خون ایجاد شد. در چنین حیواناتی، فشارخون به طور مستقیم با سطح سرمی اسیداوریک ارتباط دارد و هنگامی کاهش می‌یابد که اسیداوریک با یک مهارکننده گزانتین اکسیداز یا یک داروی اوریکوزوریک کاهش داده شود. در مدل، نشان داده شد که پرفشاری خون ناشی از تنگی عروقی کلیه به واسطه اسیداوریک است که در اثر کاهش سطح آندوتلیال اکسیدنیتریک و با فعال شدن سیستم رنین ـ آنژیوتانسین رخ می‌دهد. مطابق با این مشاهدات افزایش سطح اسیداوریک در انسان‌ها نیز با اختلال کارکرد آندوتلیال و افزایش فعالیت رنین پلاسما همراهی دارد.
به مرور زمان بیماری‌های میکروواسکولار کلیه (با بافت‌شناسی مشابه آرتریولواسکلروز که ضایعه کلاسیک پرفشاری خون اولیه است) در موش‌‌های مبتلا به هیپراوریسمی ایجاد می‌شود. این یافته که تغییرات میکروواسکولار همچنان، حتی هنگامی که فشارخون با یک دیورتیک کنترل شد، ایجاد گشت، همراه با نشان دادن اثرات مستقیم اسیداوریک بر سلول‌های آندوتلیال و سلول‌های عضله صاف عروق حاکی از آن است که اسیداوریک ممکن است مستقل از پرفشاری خون موجب ایجاد بیماری‌های میکروواسکولار شود. برای مثال در نمونه‌هایی از کشت سلول‌های عضلات صاف عروق، اسیداوریک موجب تکثیر سلولی، التهاب، استرس اکسیداتیو و فعال‌سازی سیستم موضعی رنین ـ آنژیوتانسین شد.
ایجاد ضایعات میکروواسکولار در کلیه ممکن است مکانیسم دیگری را در دسترس قرار دهد که از طریق آن اسیداوریک می‌تواند موجب پرفشاری خون شود. برای مثال ضایعات میکروواسکولار مشابه ممکن است در موش‌های دارای سطح طبیعی اسیداوریک سرم از طریق انفوزیون آنژیوتانسین II یا مسدودشدن سنتز اکسیدنیتریک ایجاد شود. هنگامی که این ضایعات ایجاد می‌شوند، پرفشاری خون حساس به نمک می‌شود و حتی هنگامی که انفوزیون آنژیوتانسین II متوقف می‌شود یا مسدود شدن سنتزاکسیدنیتریک از میان برداشته می‌شود، باقی می‌ماند.
در مطالعه‌ای دیگر بر روی موش‌های مبتلا به هیپراوریسمی، هنگامی که تجویز مهارکننده اوریکاز پس از بروز بیماری میکروواسکولار کلیه و التهاب میان‌بافتی متوقف شد، فشارخون تنها هنگامی بهبود یافت که موش‌ها روی رژیم کم‌نمک باقی نگه داشته شدند. هم مطالعات تجربی و هم مطالعات انسانی توجیه احتمالی برای چگونگی ایجاد پرفشاری خون توسط اسیداوریک را در انسان‌ها فراهم کرده‌اند. علاوه بر این، مطالعات تجربی، منطقی را در اختیار قرار دادند که چرا اسیداوریک می‌تواند با پرفشاری خون تازه تشخیص داده شده یا تازه شروع شده ارتباط داشته باشد، چراکه نمونه‌های مبتلا به پرفشاری خون طولانی‌مدت ممکن است از قبل مبتلا به بیماری میکروواسکولار کلیه باشند که می‌تواند مسوول اولیه ایجاد پرفشاری خون فعلی آنها باشد.
داده‌های اولیه حاصل از کارآزمایی‌های بالینی همچنین از نقش اسیداوریک در پرفشاری خون اولیه‌ای حمایت می‌کنند که تازه شروع شده باشد. پس از یک مطالعه آزمایشی غیرکور در
۵ بیمار نوجوان مبتلا به پرفشاری خون که نشان داد که آلوپورینول فشارخون را کاهش می‌دهد، یک کارآزمایی دوسوکور با شاهد دارونما به صورت متقاطع در ۳۰ نوجوان مبتلا به هیپراوریسمی و پرفشاری خون انجام شد. در این کارآزمایی، درمان با آلوپورینول با کاهش قابل توجه فشارخون تصادفی (که در مطب پزشک اندازه‌گیری می‌شود) و فشارخون سرپایی (با هولتر) همراه بود و این کاهش از نظر مقدار با نتایج حاصل با اغلب داروهای ضد فشارخون مشابه است(mmHg ۰۴/۴ ± ۹/۶و mmHg ۴/۲ ± ۱/۵در مقایسه با ۴/۰ ± ۲- و ۷/۰ ± ۴/۲- برای دارونما به ترتیب برای فشارخون سیستولیک و دیاستولیک تصادفی [۰۰۷/۰ = p و ۰۳/۰ = p]). در بیمارانی که سطح اسیداوریک آنها طی درمان با آلوپورینول به کمتر از mg/dL ۵ کاهش پیدا کرد، فشارخون در ۸۶ بیماران (۱۹ بیمار از ۲۲ نفر) طبیعی شد، در حالی که این میزان طی مرحله درمان با دارونما ۳ بود (۱ بیمار از ۳۰ نفر).
افزایش شدیدی در شیوع پرفشاری خون در سرتاسر دنیا وجود داشته است و شواهدی وجود دارد که سطح اسیداوریک نیز در حال افزایش است. آیا ممکن است این دو یافته با هم مرتبط باشند؟ این تصور رایج وجود دارد که افزایش شیوع چاقی منجر به افزایش شیوع پرفشاری خون شده است. طی
۲۰۰ سال گذشته، افزایش شدیدی در مصرف فروکتوز در دنیای توسعه یافته رخ داده است، افزایشی که از نظر زمانی با افزایش پرفشاری خون و چاقی همراهی داشته است. فروکتوز از این نظر در میان قندها منحصر به فرد است که به سرعت موجب تخلیه ATP و افزایش تولید و رهاسازی اسیداوریک می‌شود. داده‌های تجربی از ارتباط میان مصرف فروکتوز، هیپراوریسمی و افزایش فشارخون حمایت می‌کنند. برای مثال ایجاد هیپراوریسمی، پرفشاری خون و نشانگان شبه متابولیک با تغییرات بافت شناسی و همودینامیک کلیه بسیار شبیه به آنچه که در هیپراوریسمی مشاهده شده است در موش‌های تغذیه شده با فروکتوز گزارش شده است. درمان این موش‌ها با مهار‌کننده‌های گزانتین اکسیداز شامل آلوپورینول یا فبوکسواستات سطح اسیداوریک را کاهش داد و تا حدی از این تغییرات جلوگیری کرد. مطالعات اپیدمیولوژیک همچنین مصرف فروکتوز را با افزایش خطر هیپراوریسمی و نشانگان متابولیک ارتباط داده‌اند. علاوه بر این، هر چند که برخی تناقضات در این مورد وجود دارد که آیا فروکتوز می‌تواند موجب پرفشاری خون در موش‌ها شود یا خیر، تجویز رژیم غنی از فروکتوز به انسان‌ها می‌تواند موجب ایجاد بسیاری از ویژگی‌های نشانگان متابولیک از جمله افزایش حاد فشارخون شود. بدین ترتیب هر کسی ممکن است اینطور فرض کند که هیپراوریسمی ناشی از فروکتوز می‌تواند در افزایش شیوع پرفشاری خون در سرتاسر دنیا نقش داشته باشد. مصرف سایر غذاها (مانند گوشت چرب غنی از پورین) یا نوشیدنی‌ها یا مواجهه با سموم (مانند سرب در مقادیری که برای ایجاد مسمومیت با سطح پایین سرب کافی باشد) که سطح اسیداوریک را تغییر می‌دهد ممکن است در افزایش سطح اسیداوریک و ایجاد پرفشاری خون هیپراوریسمیک نیز نقش داشته باشد.
علاوه بر رژیم غذایی، شواهدی وجود دارد که وزن کم هنگام تولد خطر پرفشاری خون و چاقی را در مراحل بعدی زندگی افزایش می‌دهد. در میان مکانیسم‌هایی که از طریق آنها وزن کم هنگام تولد ممکن است منجر به افزایش خطر پرفشاری خون شود یکی کاهش مادرزادی تعداد نفرون‌ها است. هرچند که شواهد مستقیم اندکی در مورد این مکانیسم فرضی در انسان‌ها وجود دارد، در یک گزارش، کلر (Keller) و همکارانش مشاهده کردند که
۱۰ فرد سفیدپوست مبتلا به پرفشاری خون اولیه که در حوادث مربوط به وسایل نقلیه فوت کردند نفرون‌های کمتری داشتند تا ۱۰ فرد شاهد جور شده از نظر سن که به صورت مشابه فوت شدند. این مساله مشخص شده است که مادرانی که نوزادان با وزن کم هنگام تولد یا نوزادانی به دنیا آوردند که نسبت به سن بارداری کوچک بودند به طور معمول بیماری‌هایی مرتبط با هیپراوریسمی مانند پره‌اکلامپسی، پرفشاری خون اولیه و چاقی داشتند. ناقلین اسیداوریک به طور آزادانه از گردش خون مادر به جنین منتقل می‌شوند و سطح بالای اسیداوریک مادر و جنین با وزن کمتر نوزادان در هنگام تولد ارتباط داشت. با توجه به اثرات ضد آنژیوژنیک افزایش اسیداوریک این احتمال وجود دارد که فرض شود چنین افزایشی می‌تواند منجر به وزن کم هنگام تولد و کاهش تعداد نفرون‌ها شود که به نوبه خود ممکن است کودک را مستعد ایجاد پرفشاری خون در مراحل بعدی زندگی کند.
در صورتی که والدین کودک چاق باشند یا پرفشاری خون داشته باشند، این امر محتمل‌تر است که بیماری‌های مشابهی در کودک به دلیل ویژگی‌های ژنتیکی یا محیطی (غذایی) ایجاد شود. در یک مطالعه، فرانکو (Franco) و همکارانش گزارش کردند که کودکان
۱۳-۸ ساله که در هنگام تولد وزن کمی داشته‌اند سطح اسیداوریک نسبتا بالا و شواهدی از اختلال کارکرد آندوتلیال داشته‌اند هر چند که هیچ یک دچار پرفشاری خون نشدند.
مصرف بیش از حد فروکتوز یا گوشت غنی از پورین یا مواجهه با دوزهای کم سرب ممکن است منجر به هیپراوریسمی مزمن شود، مادران دارای سطح بالای اسید اوریک که نتیجه رژیم غذایی یا بیماری هایی مانند پرفشاری خون قبلی، چاقی یا پره اکلامپسی است ممکن است اسیداوریک را از طریق جفت به گردش خون جنینی منتقل کند، که ممکن است نهایتا منجر به عقب ماندگی رشد داخل رحمی ) IUGR ( و کاهش تعداد نفرون ها شود.
در میان نوزادان متولد شده با تعداد کم نفرون ها، هیپراوریسمی ممکن است در کودکی به دلیل عوامل ژنتیکی و محیطی ایجاد شود. هیپراوریسمی مزمن، سیستم رنین آنژیوتانسین را تحریک و رهاسازی اکسیدنیتریک آندوتلیال را مهار می کند که منجر به تنگی عروق کلیه و احتمالا افزایش فشار خون می شود. تنگی پایدار عروقی رهاسازی اکسیدنیتریک آندوتلیال را مهار می کند که منجر به تنگی عروق کلیه و احتمالا افزایش فشارخون می شود. تداوم تنگی عروق کلیه ممکن است منجر به آرتریولواسکلروز و ایجاد پرفشاری خون حساس به نمک حتی در صورت تصحیح هیپراوریسمی شود.
اسیداوریک، نشانگان متابولیک و دیابت
شواهد فزاینده‌ای نشان می‌دهند که اسیداوریک ممکن است در ایجاد نشانگان متابولیک نقش داشته باشد. به طور سنتی، افزایش سطح اسیداوریک که در نشانگان متابولیک مشاهده می‌شود به هیپرانسولینمی نسبت داده می‌شود چرا که انسولین دفع کلیوی اسیداوریک را کاهش می‌دهد. با وجود این، هیپراوریسمی اغلب پیش از ایجاد هیپرانسولینمی، چاقی و دیابت رخ می‌دهد. هیپراوریسمی ممکن است همچنین در نشانگان متابولیک در افرادی وجود داشته باشد که اضافه وزن ندارند و چاق نیستند. در یک مطالعه تنها
۹/۵ از افراد دارای BMI طبیعی و سطح اسید اوریک کمتر از mg/dL ۶، نشانگان متابولیک داشتند، در مقابل ۵۹ از افرادی که BMI و سطح اسیداوریک بیش از mg/dL ۱۰ داشتند، شواهدی از نشانگان متابولیک را نشان دادند.
اسیداوریک و بیماری‌های مزمن کلیه
هم مطالعات تجربی و هم مطالعات بالینی نشان دهنده این احتمال هستند که افزایش سطح اسیداوریک به نوبه خود می‌تواند منجر به بیماری‌های کلیه بدون رسوب کریستال‌های اسیداوریک شود. مطالعات تجربی در موش‌ها نشان داده‌اند که افزایش سطح اسیداوریک می‌تواند منجر به ایجاد بیماری‌های کلیوی و همچنین تسریع بیماری‌های کلیه قبلی شود. ضایعات اصلی ناشی از افزایش اسیداوریک در موش‌ها شامل گلومرولواسکروز، فیبروز میان‌بافتی و بیماری‌های شریانچه‌ای هستند، مشکلاتی شبیه آنچه که در نفروپاتی «نقرس» دیده می‌شوند به جز نبود کریستال‌های اورات در داخل کلیه‌ها. مکانیسم آسیب به نظر می‌رسد که با ایجاد بیماری‌های شریانچه پیش گلومرولی ارتباط داشته باشد که پاسخ خود تنظیمی کلیه را مختل می‌کند و بدین ترتیب موجب پرفشاری خون گلومرولی می‌شود. یافته‌های بافت‌شناسی مشابه این در بیماری ارثی نفروپاتی هیپراوریسمیک خانوادگی جوانان وجود دارد.
مطالعات اپیدمیولوژیک جدیدتر همچنین نشان می‌دهند که اسیداوریک ممکن است در ایجاد بیماری‌های کلیه نقش داشته باشد. برای مثال افزایش سطح اسیداوریک، عامل پیش‌بینی کننده مستقلی در ایجاد میکروآلبومینوری و اختلال کارکرد کلیه در افراد دارای کارکرد طبیعی کلیه است و با اختلال تراوش گلومرولی در بیماران مبتلا به دیابت نوع
۱ همراه است که پروتئینوری ندارند. در مقابل، سطح اسید اوریک پیشرفت بیماری‌های مزمن قبلی کلیه را پیش‌بینی نمی‌کند و این موضوع نشان می‌دهد که در بیماری‌های موجود از قبل، ضایعات ساختمانی (و غیر قابل بازگشت) میکروواسکولار و گلومرولی از پیش ایجاد شده‌اند و موجب پیشرفت بیماری مستقل از سطح اسیداوریک می‌شوند.
سایر بیماری‌های قلبی ـ عروقی مرتبط با هیپراوریسمی
هیپراوریسمی به شدت با بیماری‌های عروق محیطی، کاروتید و کرونری و رخ دادن سکته مغزی، پره اکلامپسی و دمانس عروقی ارتباط دارد. ارتباط میان اسید اوریک و حوادث قلبی ـ عروقی به ویژه قوت دارد، به خصوص در بیمارانی که در معرض خطر بالای بیماری‌های قلبی هستند و همچنین در زنان. برخی از فواید قلبی عروقی لوزارتان و آتورواستاتین نیز به توانایی این داروها در کاهش سطح اسیداوریک نسبت داده شده است. اینکه آیا اسیداوریک در این بیماری‌ها ارتباط علیتی دارد یا خیر هنوز نیاز به بررسی دارد.

برگرفته از سایت آفتاب

http://www.aftab.ir/images/article/break.gif

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد